امید

حواسمان نیست که چه راحت با حرفی که می‌زنیم چگونه یک نفر را به هم میریزیم! چند نفر را به جان هم می اندازیم! . چه سرخوردگی یا دلخوری هایی به جای میگذاریم! . چقدر زخم میزنیم...! .

حواسمان نیست؛ که ما میگوییم  و رد میشویم و میگذاریم به پای رک بودنمان... . اما یکی ممکن است گیر کند! بین کلمه های ما... بین قضاوتهای ما... . بین برداشت های ما...دلی که میشکنیم ارزان نیست...

امید...

نگاه نو - سخنان بیهوده سخنان بیهوده هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت. یک لاک پشت حسود...او یک روز نامه ای به هزارپا نوشت :ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شم امید...

بیزار باش

از معشوقی که

اسم هرزگی هایش را بگذارد آزادی

اسم نگرانی هایت را بگذرد گیر دادن

و برای بی تفاوتی هایش

اعتماد داشتن به تو را بهانه کند

****

نیاز به التماس نیست

کسی که دلش پیش تو باشد

با کوچکترین بهانه هم می ماند.

اگر هم دلش پیش تو نباشد

با کوچکترین بهانه هم می رود .

امید...

کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت بی زحمت یه کم "خیال خوش" میخوام

ببخشید این "خنده ها از ته دل" چندن؟

آقا! این "آرامشا" لحظه ای چند؟

این "بی خیالیا"  که میپاشن رو زندگی مُشتی چند؟

ازین "روزایی که بی بغضن" دارین؟

ازین "سالایِ بی رنج" اندازه دل ما دارین؟!

این "شادیا" دوام دارن؟!

نه... کاش یه جایی بود میشد رفت و بگی آقا یه "زندگی" میخوام بی زحمت جنس خوبش ...

امید...

زندگي کردن با مردم اين دنيا همچون دويدن در گله اسب است..تا مي تازي با تو مي تازند. زمين که خوردي، آنهايي که جلوتر بودند.. هرگز براي تو به عقب باز نمي گردند. و آنهايي که عقب بودند، به داغ روزهايي که مي تاختي تورا لگد مال خواهند کرد! در عجبم از مردمي که بدنبال دنيايي هستند که روز به روز از آن دورتر مي امید...

                  یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد                                                            طلب مهر زهر چشم خماری نکنیم                  یادمان باشدکه دگر لیلی و مجنونی نیست                                                           به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم                امید...

نگاه نو - قضاوت بیجا قضاوت بیجا پسرکی دو سیب در دستـــــ داشتمادرش گفت:یکی از سیبــــ هاتو به منــــ میدی؟پسرکــــ یک گاز بر این سیب زدو گازی به آن سیب !لبخند روی لبان مادر خشکید!سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شدهاما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:بیا م امید...

ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﻜﻨﻴﻢ...ﻫﺮکسی ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﻪ، ﻫﺮﺯﻩ ﻧﯿﺴﺖ... ﻫﺮکسی ﺭﯾﺶ ﺩﺍﺭﻩ، ﻣﻮﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ... ﻫﺮکسی ﺧﻮﺵ ﺯﺑﺎﻧﻪ، ﭼﺎﭘﻠﻮﺱ ﻧﯿﺴﺖ... ﻫﺮکسی ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ، ﺑﯽ ﻏﻢ ﻧﯿﺴﺖ... هرکسی ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺎﺭﻣﯿﮑﻨﻪ، ﺣﻤﺎﻝ ﻧﯿﺴﺖ... هرکسی ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺳﻮﺍﺭﻩ، ﻓﻘﯿﺮ ﻧﯿﺴﺖ... ﻫﺮکسی ﺁﺩﻣﻪ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ... کسی ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﻪ، ﻣﻌﺘﺎﺩ نیست... ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻨﺰ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸ امید...